تمثیل در بیان احوال کافران 
کد خبر: 4149802
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۲
در صحبت قرآن/ 166

تمثیل در بیان احوال کافران 

چه بسیار مردمی که از قرآن جز صدایی و صوتی و تجویدی و قرائتی در نمی‌یابند و به همان صدا دل خوش دارند. ایشان در بیان حقیقت قرآن لال و در مشاهده اسرار آن نابینا و در فهم حقایق آن لایعقلند، و علت این تمثیل آن است که منکران و غافلان که اغلب همان ظالمان و خود پرستانند.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و شصت و ششمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «تمثیل در بیان احوال کافران» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۷۱بقره﴾

و تمثیل حال کافران (که از خدایان باطل و اسم‌های بی‌مسمّی مدد می‌گیرند) همانند کسی است که آواز دهد جانداری را که از آن آواز هیچ جز صدایی و ندایی نمی‌شنود. چنین است که کافران کر و گنگ و کورند از آنکه عقل خود را (در فهم معانی) به کار نمی‌گیرند. 

چه بسیار مردمی که از قرآن جز صدایی و صوتی و تجویدی و قرائتی در نمی‌یابند و به همان صدا دل خوش دارند. ایشان در بیان حقیقت قرآن لال و در مشاهده اسرار آن نابینا و در فهم حقایق آن لایعقلند، نه از آن جهت که عقل ندارند بلکه از آن رو که عقل خود را به کار نمی‌گیرند و علت این تمثیل آن است که منکران و غافلان که اغلب همان ظالمان و خود پرستانند هر چند از صورت ظاهر انسانی برخوردارند اما در عمل به چهارپایان نزدیک‌ترند و رفتار و بازتاب‌های آنان به حیوانات بیشتر شبیه است، از آنکه ایشان ایمان آورده‌اند به عالم حیوانی و اهریمنی و کافر شده‌اند به گوهر انسانیت. جامی گوید: 

حدّ انسان به مذاهب عامه
حیوانی‌ست مستوی القامه
پهن ناخن برهنه پوست ز موی
به دو پا راهبر به خانه و کوی 
هر که را بنگرند کاینسان است
می‌برندش گمان که انسان است 
نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمی است
بس دیو را که صورت فرزند آدم است (سعدی) 

اگر آدمی به چشم است و زبان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت (سعدی) 

آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی شود ور نه همان جانور است (سعدی) 

به آدمی نتوان گفت ماند این حیوان
مگر دُراعه و دستار و نقش بیرونش
بگرد در همه اسباب و ملک و هستی او
که هیچ چیز نبینی حلال جز خونش (سعدی) 

هر آن کو گذشت از ره مردمی
ز دیوان شمر، مشمر از آدمی (فردوسی) 

مثال مدد گرفتن از عواملی چون حرص و آز و غرور و تزویر، و دروغ که بین عامه مردمان رواج دارد، چنان است که آدمی با حیوانی که زبان نمی‌فهمد سخن گوید و او را به مدد گیرد و بدیهی است که هیچ مددی از آن حیوان به او نخواهد رسید، زیرا از دعا و درخواست او جز صدایی و ندایی نخواهد شنید. اگر کسی طالب شهرت است باید به راستی همتی کند و هنرها و فضایلی کسب کند و این استعانت از خداست که حق است اما از هر عامل دیگری چون زد و بندهای اقتصادی و سیاسی و مطبوعاتی و عوامل دیگر کمک گیرد آن عوامل جزء نظام موثر عالم نیستند و خواست آدمی را در نمی‌یابند تا به کمک او آیند. آن عوامل به همان حیوان لا یعلم مانند که جز ندایی و صدایی هیچ نمی‌فهمند. چه شایستگی و فهم و شعور است «دروغ و تزویر» را که بتواند کسی را به شهرت برساند. در حالی که شهرت درخشش کمالات آدمی است و جز با کسب آن کمالات حاصل نمی‌شود. پس کافران به حق عرض خود می‌برند و زحمت مردمان می‌دارند و دیگر هیچ. 

ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری (حافظ) 

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha